موضوع: ایرانشناسی− مقالهها و خطابهها
ناشر: انتشارات جوان پویا
سال چاپ: ۱۳۸۸
۱)دربارهی اهمّیّت بحث هویّت و خصوصاً هویّت ملّی و ایرانی و مسایل مربوط به آن در كتاب حاضر به اندازهی كافی سخن گفتهام. نكتهیی كه ذكر آن در این مقدّمه ضروری مینماید آن است كه، متأسّفانه نخبگان دینی و اسلامی هنوز در موضوع مهمّ تعاملات دین و هویّت، تأمّلات اساسی نداشته و مبادی تصوّری و مباحث تصدیقی حتّی ابتدایی در موضوع تولید نشده است. از ویژگی اثر حاضر آن است كه با رویكردی دینی به مباحث هویّت ایرانی نگریسته است.
۲) بخش اوّل این كتاب با درسگفتارهای ایرانشناسی اینجانب كه برای جمعی خصوصی و علمی (شورای سیاستگذاری انتشارات جوان پویا) در سال ۱۳۸۷ القا گردیده، آغاز میشود. مباحثی كه با تلاش پیگیر همسرم «فاطمه» از نوار پیاده گردیده و در مجموع حالت گفتاری دارند.
گروهی از دوستداران دانش و دستاندركاران تولیدات فرهنگی در سال ۱۳۸۷ پیشنهاد كردند كه در جلسات ماهانه، برای شناخت بیشتر از «ایران» مباحثی را عرضه نمایم. از موضوع پیشنهادی استقبال نموده و با ملاحظاتی بحث خود را با رویكردهای مختلف ایرانیان و غیرایرانیان در ایرانشناسی آغاز نمودم. در طول سال به بهانهی فراخوان همایشی (كه به جهت قطع پشتیبانیها دچار مشكل شد)، اوّلین بحث را نیز به نگارش درآوردم كه با عنوان «رویكردهای ایرانیان دربارهی هویّت ایرانی» در ابتدای بخش دوّم اثر منعكس شده است.
۳) مفهومبندی از مباحث مهمّ هر پژوهشی است. از این جهت بیش از یك جلسه دربارهی وجه تسمیهی واژهی «ایران» سخن به میان آمد.
به جهت اساسیبودن نقش «اسطوره»، هم در مباحث ترمینولوژیك و هم در طرح بحث تاریخ اسطورهیی ایران در نشست سوّم به بحث اسطوره و اسطورههای ایرانیان پرداخته شد.
عمدهی مباحث این سلسلهگفتارها به برشماری مؤلّفههای هویّت ایرانی اختصاص یافت و به تناسب زمانی كه مقرّر شده بود، به صورت موجز از نقش مؤلّفههای «دین»، «فرهنگ»، «تاریخ» و «جغرافیا» در تعیین و تثبیت هویّت ایرانی سخن گفته شد.
۴) مباحث این مجموعه كاملاً تحلیلی و حدّاقل در چالش با دو نوع رویكرد متفكّران ایرانی است: اوّل: آنان كه به بهانهی دفاع از هویّت ایرانی، به نفی و طرد فرهنگ اسلامی میپردازند؛ دوّم: آنان كه به بهانهی دفاع از هویّت اسلامی، به رجم و حذف فرهنگ ایران قدیم دعوت میكنند.
مجموعهی گفتارهای حاضر نشان میدهد كه در عمل ایرانیان مسلمان در پیوست با فرهنگ ایرانی خود تفكّر نموده و عمل كردهاند، بدون آنكه آن را در تعارض با اندیشههای اسلامی بیابند.
۵) این اثر در بخش دوّم با مجموعه مقالاتی مرتبط با مباحث ایرانشناسی ادامه مییابد. ویژگی مشترك مقالات این اثر آن است كه با نگرشهای برخی متفكّران اسلامی و ایرانی در موضوع برخورد انتقادی دارد.
■ مقالهی اوّل با عنوان «رویكردهای ایرانیان دربارهی هویّت ایرانی»، كه به دنبال فراخوان همایشی از سوی یكی از نهادها به نگارش درآمد، امّا پس از انحلال دبیرخانهی همایش به دلیل قطع حمایت مالی برخی نهادها و ابترماندن آن، اكنون برای اوّلین بار در اثر حاضر به زیور طبع آراسته شده است.
از آنجا كه همهی كسانی كه دربارهی هویّت ایرانی مطالعه و تحقیق نمودهاند را به دو دستهی غیر ایرانیان و ایرانیان میتوان تقلیل داد، در این نوشتار بحث بر شیوهی نگاه ایرانیان متمركز شده كه البتّه در مواردی فارغ از برداشتهای غیر ایرانیان نیست و ایرانشناسان ایرانی را در سه رویكرد كلّی مورد ارزیابی قرار داده است:
اوّل، باستانسرا و ضدّ اسلامی (اندیشهی «حسین كاظمزادهایرانشهر»).
دوّم، باستانستیز: كه شامل دو رهیافت است:
۱) اسلامگرایانه (اندیشهی «داود الهامی»)؛ ۲) غیردینی (اندیشهی «ناصر پورپیرار»).
سوّم، تعادل بین هویّت ایرانی و اسلامی (نظریّهی «مرتضی مطهّری»).
■ مقالهی دوّم با عنوان «تأمّلی در نگاه دكتر جواد طباطبایی به هویّت ایرانی در تعامل با هویّت اسلامی و غربی»، پیش از این دو بار از سوی مؤسّسهی مطالعات ملّی، به چاپ رسیده و منتشر شده است: در مجلّهی مطالعات ملّی (ویژهنامهی روشنفكران ایرانی و هویّت-2)، ش ۲۰، زمستان ۱۳۸۳؛ و در كتاب: گفتارهایی در نسبت روشنفكران ایرانی و هویّت، انتشارات تمدّن ایرانی: ۱۳۸۶.
در این نوشتار، در مدخل بحث پس از طرح مسأله، عمدتاً به هویّت طباطبایی از نگاه خودش پرداخته شده است. در ادامه هویّت ایرانشهری ما در تعامل با اسلام مورد بررسی قرار گرفته است. از نگاه ایشان، هم ورود اعراب به ایران باعث دو قرن سكوت تفكّر ایرانی شده و هم در ادامه اندیشهی ایرانشهری با زبان فارسی و عربی از سوی عرفا، فلاسفه، متكلّمین و سیاستنامهنویسهای ایرانی تداوم یافته و بر تفكّر اسلامی به جدّ تأثیر گذاشته است. این نگاه طباطبایی در این مقاله مورد ارزیابی اساسی قرار گرفته و نقص و نقضهای آن بیان شده است.
در قسمتهای بعد، تعامل هویّت ایرانی با هویّت اسلامی و تعامل هویّت ایرانی با غرب مورد بررسی قرار گرفته است. از نگاه دكتر طباطبایی، این تعامل اوّلاً: آسیبزا نبوده و در عقبماندگی و انحطاط ایران تأثیر جدّی ندارد و در شكلگیری هویّت موجود ما كه در مقایسه با فرهنگ و تمدّن جدید غرب به شدّت آسیبپذیر است، ریشهی مشكل را باید از درون جست؛ ثانیاً: میتوان و باید از مفاهیم، مقولات و نظریّههای متفكّران غربی برای نقد سنّت خودی بهره گرفت. زیرا به جهت متصلّبشدن سنّت و هویّت خودی، امكان طرح پرسش از آن، با مفاهیم و مقولات خودی امكانپذیر نیست. این نگاه طباطبایی نیز در این مقاله مورد نقد اساسی قرار گرفته است.
■ مقالهی سوّم با عنوان «پارادوكس در گفتمان هویّتی رژیم پهلوی و درسهای آن» پیش از این در هماندیشی «هویّت ایرانی، مفاهیم، مؤلّفهها و راهبردها» (۱۳۸۳) كه از سوی مركز تحقیقات زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه تربیت مدرّس و مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار گردید، ارایه گردیده و بعدها در مجموعه مقالات آن هماندیشی با عنوان «از هویّت ایرانی» (شركت انتشارات سورهی مهر: ۱۳۸۶) چاپ و منتشر گردیده است و از آنجا كه كاملاً در راستای مباحث سلسلهگفتارهای ایرانشناسی بود، به كتاب حاضر افزوده شده است.
تز اصلی آن مقاله این است که، دفاع از هویّت ملّی یک مرز و بوم، مبانی مستحکم و عمیق را میطلبد که رژیم پهلوی و گفتمان حاکم در آن عصر، فاقد مبانی لازم در دفاع هویّتی ایرانیان بود و لذا به پارادوکسهای جدّی دچار میشد. این پارادوکسها در حیطههای زیر قابل توصیف و تبیین است: ۱) تعریف هویّت سیاسی ۲۵ قرنه برای ملّتی که بیش از ۶۰ قرن سابقهی تمدّنی دارد؛ ۲) ابتنای نظام در تأسیس و استمرار بر انگلیس و مشکل بحران هویّت سیاسی رژیم؛ ۳) پارادوکس بازگشت به ایران باستان با احیای مظاهر فرهنگ غربی؛ ۴) پارادوکس ادّعای عزّتمندی با وابستگی و ذلّت در مقابل امریکا؛ ۵) پارادوکس دفاع از هویّت ایرانی با نفی هویّت اسلامی ایرانیان.
نتیجهگیری مقاله بر این نکته تأکید دارد که، همانگونه که رژیم پهلوی در دفاع از هویّت ایرانی با یکسونگری و نفی بخش دیگری از هویّت سابق دچار پارادوکس و بنبست گردید، جمهوری اسلامی ایران نیز اگر نگاه جامعی به هویّت پیشین ایرانیان نداشته باشد، دچار مشکل خواهد شد و لازم است از سویی هم به هویّت دینی، اسلامی و شیعی توجّه لازم مبذول گردد و هم به هویّت پیش از اسلام و عناصر قدیم و ارزشمند فرهنگ و تمدّن ایرانی؛ و شایسته است در احیای هویّت ملّی، فراتر از نگاهها و حصارهای حکومتی عمل نموده و با سعهی صدر بیشتر، همهی افرادی که علاقهمند به سربلندی ایراناند، به همکاری بیشتر دعوت شوند و در درونیکردن هویّت ایرانی نیز تمهیدات لازم اندیشیده شود.
۶) در بخش پایانی این اثر، نقد كتابهایی در قلمرو ایرانشناسی به قلم نگارنده منضم گردیده كه همگی پیشتر منتشر گردیدهاند:
■ اوّل، نقد و نظری بر كتاب «دیباچهیی بر نظریّهی انحطاط ایران» (اثر دكتر سیّدجواد طباطبایی)، روزنامهی جوان (۱۳۸۱/۹/۲۱). و نیز در: فصلنامهی مطالعات سیاسی روز، سال دوّم، ش ۶ (زمستان ۱۳۸۱)؛ و در: مجلّهی كتاب ماه علوم اجتماعی، خانهی كتاب ایران، ش ۸۷ (دیماه ۱۳۸۳).
■ دوّم، نقد و نظری بر كتاب «ناسیونالیسم و هویّت ایرانی» (اثر دكتر داور شیخاوندی) روزنامهی جوان (۱۳۸۳/۲/۱۶).
■ سوّم، نقد و نظری بر كتاب «بحران هویّت قومی در ایران» (اثر دكتر علی الطّایی) روزنامهی جوان (۱۳۸۳/۱۲/۱۹).
■ چهارم، نقد و نظری بر كتاب «پذیرش اسلام در ایران» (اثر اصلان غفّاری) روزنامهی جوان (۱۳۸۳/۶/۴).
۷) ضرورت طرح بحث از هویّت خودی چندان نیاز به اقامهی دلیل ندارد. در عهدی به سر میبریم كه قدرتهای عصر و غربی تلاش دارند كه هویّت دیگران و به صورت مشخّص مسلمانان و خصوصاً ایرانیان را نادیده گرفته و با بیریشه نشاندادن آنها به نسلهای جدید، فرهنگ خود را بر دیگران تحمیل كنند. در این بین غفلت خودیها در معرّفی هویّت و فرهنگ خودی ناخواسته آب به آسیاب دشمن میریزد. كشوری كه سابقهی تمدّنی ششهزارساله دارد و در مقطع اسلامی نیز فرهیختهترین نخبگان علمی را در دامن خود پرورانده است، چرا باید در معرّفی مفاخر علمی و فرهنگی خود تا این حدّ سهلانگار باشد كه پس از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، مجموعهی فیلمهای تاریخیاش به عدد انگشتان دست هم نرسد؟ چرا باید دادههای نسل جدید ما از هنرپیشگان و ورزشكاران غربی بیش از نوآوران، خلّاقان، مبتكران، حكیمان و عالمان خودی باشد؟ و چرا....
در چنین موقعیّتی، طرح بحث دربارهی شناخت ایران عجیب نیست، بلكه سكوت، كمكاری و خلأ تأمّلات عمیق در موضوع، جای اعجاب و پرسش دارد. در تلاش حاضر، ادّعای برداشتن گام اساسی هم نیست، ولی برای پاسداشت زحمات كسانی كه در این وادی گام برداشتهاند، سعی شد كه اندیشهی آنها ضمن طرح، مورد نقد و بررسی نیز قرار گرفته و پرسشهای تازهیی برای اهل تحقیق تولید شود تا راه را دقیقتر و عمیقتر از سابقین ادامه دهند.
۸) در آخر برای همهی آنانی كه از سویی به مرز و بوم خود عشق میورزند و از سوی دیگر توان نگارشی نیز دارند، در زمینهی شیوهی ایرانشناسی پیشنهادی دارم.
به نظر من لازم است در كنار نگاه فراگیر و كلّی به مسایل كشور عزیزمان ایران (كه سلسله گفتار حاضر از این گونه نگاهها است)، به صورت خردتر و جزییتری نیز به موضوع بپردازیم. بیاییم و هر كدام از صاحبان قلم دربارهی محیط جغرافیایی و فرهنگی كه بدان تعلّق داریم و گوشهیی از این سرزمین پهناور قلمداد میگردد، دادههایی را برای ایرانیان و غیرایرانیان در قالب پژوهشی به رشتهی تحریر درآوریم. در شرایط حاضر با عمومیشدن تحصیلات عالی خوشبختانه جایجای ایران دانشجویانی را در خود دارد كه بخواهند و بتوانند از جغرافیای طبیعی و انسانی سرزمین خود بگویند. و خوب است كه چنین اقدام سترگی به صورت جمعی انجام پذیرد.
نگارنده به فضل الهی این توفیق را داشته است تا با همراهی حدود ۲۰ نفر از همشهریان، زادگاهش را به سایر ایرانیان معرّفی كند. این اثر با نام «آشنایی با رینه: نزدیكترین شهر به قلّهی دماوند» (۱۳۸۷)، در ۳۰۰ صفحه از سوی انتشارات جوان پویا به بازار نشر عرضه شده است. مدل تنظیمی دادههای این تألیف، شاید بتواند برای سایر ایرانپژوهان كه میخواهند به صورت استقرایی و جزیی به مسایل محیط زندگی خود بپردازند، مفید باشد.
۹) با اشتیاق فراوان از بیان نظرات و دیدگاههای نخبگان و متفكّران و دلسوزان این مرز و بوم دربارهی گفتارها و نوشتارهای این اثر استقبال مینمایم. در پایان جادارد از همهی عزیزانی كه به عشق این مرز و بوم و با دغدغهی هویّتی در تدوین و تألیف اثر حاضر نقشآفرینی نمودهاند، سپاسگزاری نمایم.