top-border left-border تربيت دينی؛ آسيب‌شناسی، دلالت‌ها و روش‌ها right-border bottom-border

تربيت دينی؛ آسيب‌شناسی، دلالت‌ها و روش‌ها


موضوع: اسلام و آموزش و پرورش − تربيت خانوادگي در اسلام

ناشر: انتشارات جوان پويا

سال چاپ: ۱۳۸۷

خلاصه کتاب:

از «تعليم و تربيت» در طیّ قرون و اعصار سخن بسيار رفته تا حدّی که شايد بتوان پرسيد که، چرا مجدّداً بايد بدين موضوع بازگشت؟ چه ضرورتی دارد که با وجود منابع کثير و تأمّلات فراوان همچنان از اين مفهوم بحث نمود، خصوصاً اين‌که از موضوع تعليم و تربيت حتّي افراد کم‌مطالعه و با تحصيلات پايين نيز اجمالاً ادراکی دارند.
ممکن است در پاسخ بدين پرسش گفته شود که در مباحث آموزش و خصوصاً پرورش و تربيتی، «تکرار» خود يک اصل مهمّ و قابل‌توجّه است و تأکيد بر روی مباحث اثر سازنده و مفيد دارد. اين سخن گرچه مجموعاً غلط نيست، ولی از سويي شامل همه‌ي مباحث مربوط به تعليم و تربيت نمي‌شود. مثلاً اگر مکرّر در مکرّر تعليم و تربيت را در لغت و اصطلاح تعريف نموده و يا حتّی تعريف عملياتی و انضمامی نموديم، اين تعاريف که مي‌تواند بسيار گسترده و تحليلی هم باشد، چه آثار تربيتی سازنده بر روح و جان آدمی دارد؟
و از سوي ديگر موضوع جای چند و چون فراوان دارد. پس با قبول آثار مفيد برخی از مباحث تربيتی در صورت تکرار، موضوع پيچيده‌تر و قابل‌‌مطالعه‌تر به‌نظررسيده و جادارد در برابر پرسش مطرح‌شده، پاسخ محکم‌تر جستجو نمود.

در ضرورت طرح مجدّد بحث تعليم و تربيت نکات چندی را مي‌توان برشمرد:
۱) گرچه از زمان‌های خيلی دور آثار مکتوب با درون‌مايه‌های تعليم و تربيت يافت مي‌شود (مثلاً در بيش از ۳۰۰۰ سال پيش توصيه‌های کنفوسيوس و در ايران قريب ۳۵۰۰ سال قبل، آموزه‌های زرتشت و در غرب حدود ۲۵۰۰ سال پيش «جمهور» افلاطون و...)، امّا با توجّه به زمان‌های مختلف و مسايل عصر از يک نگاه مي‌توان گفت که، در برخی موضوعات و مسايل، تعليم و تربيت نسبی است. يعنی اگر بتوان برخی اصول، مبادی و مبانی ثابت را برای تعليم و تربيت در همه‌ي اعصار مفيد و لازم دانست، امّا قهراً در کثير و بلکه اکثر مسايل، به جهت رخ‌دادن مسايل نوظهور و مطرح‌شدن مشکلات، توقّعات، انتظارات و نيازهای تازه، آدميان نياز به تعليم و تربيـت در آن حيطه دارند و از اين منظر ممکن است بسياری از آموزش‌ها و پرورش‌های يک مقطع، پاسخگوی مقاطع ديگر نباشد و نياز به طرح مباحث جديد در مسايل مربوط به تعليم و تربيت باشد.
کلام منسوب به امام‌علي(ع) که در «شرح نهج‌البلاغه» «ابن‌ابی‌الحديد» (ج۲۰: ۲۶۸-۲۶۷) آمده نيز در همين راستا قابل‌فهم است. در آن بيان مي‌خوانيم:

«لاتقسّروا أولادکم علی ءادابکم فإنّهم مخلوقون لزمان غیرزمانکم»
«فرزندانتان را با آداب مربوط به خودتان مجبور نکنيد، زيرا آن‌ها برای زمانی غير از زمان شما آفريده شده‌اند» (و آداب خاصّ خود را مي‌طلبند).

بر همين اساس بود که امام خمينی به متصدّيان يکی از مدارس تذکّر مي‌دادند که:
«بچّه‌های ما را خوب تربيت کرديد، فقط يک نکته بوده است که اشکال داشتم و آن اين‌که بچّه‌های ما در هر زمانی موافق آن زمان بايد تربيت شوند... برای زمان آتيه، برای اين‌که اين‌ها در زمان آتيه بايد دست به کار مملکت و کشور شوند. شما بچه‌ها را از سياست... دور نگه‌نداريد» (کوثر، ج۳: ۴۸۹-۴۸۸).

۲) از جهت مکانی مي‌توان گفت که تعليم و تربيت ابعاد نسبی نيز دارد. يعنی گرچه مي‌توان اصول و موادّی از تعليم و تربيت را برای همه‌ي مناطق مفيد تشخيص داد و توصيه نمود، امّا قطعاً هر جغرافيای طبيعی و انسانی، اقتضائات خاصّ خود را دارد و تعليم و تربيت خاصّ خود را مي‌طلبد.
زيرا بسياری از بزرگان مسأله‌ي تأثير جغرافيا بر خلق و خوی شخصيّت آدميان را به بحث گذاشته‌اند. در اين صورت خواه‌ناخواه با تنوّع شخص و شخصيّت‌ها و تفاوت روحيّات و به تبع آداب و سنن مواجه‌ايم که لاجرم متناسب با نيازها و پرسش‌های هر منطقه، بايد نسخه‌های خاصّ تربيـتی برای آن‌ها طراحی نمود.
با پذيرش اين نکته، آن‌گاه اين پرسش که چرا بايد از تعليم و تربيت مجدّداً سخن گفت، جای طرح جدّی ندارد، زيرا مثلاً ممکن است متفکّران غربی مباحث بسياري در تعليم و تربيت گفته باشند، امّا بسياری از نسخه‌های آن‌ها نيازهای منطقه‌ي جغرافيايي ما را پاسخ ندهد و اين‌جا از دردهای مختلف رنج مي‌برد که در نتيجه به درمان‌های گوناگون نيز نياز خواهد داشت.

۳) غير از زمان و مکان، به دلايل ديگری نيز مي‌توان از نياز به طرح مجدّد بحث تعليم و تربيت اقامه‌ي دليل نمود. امروزه اين مفروض مطلوب افتاده که آدميان تفاوت فردی دارند. يعنی از ميان بيش از هفت‌ميليارد انسان، حتّی دو نفر هم عين يکديگر نيستند و اگر سرانگشتان همه‌ي افراد با يکديگر متفاوت است، مي‌توان پذيرفت که روحيّات و خصايص و ظرفيّت‌های آن‌ها نيز همسان نيست. پس از اين مسير به تعليم و تربيت متفاوت، متعدّد، خلّاق و بديع مي‌رسيم.
خصوصاً اگر به تفاوت‌هاي بشري اين نکته‌ي مهم نيز افزوده شود که، در فرهنگ دينی آدميان بايد در مسير الهی تربيت شوند. از سويي به تعبيري، راه‌هاي رسيدن به خدا، به تعداد انسان‌های روی زمين متعدّد است: «الطرق إلی الله بعدد أنفس الخلائق»، و از سوی ديگر اگر قرار بر رفتن به سوی صفات و اسماء الهی است، اين مسير حدّ يقف، مشخص و محدود ندارد، که همگی حکايت از پيچيدگی مسير، در کنار ذوابعادبودن وجود آدمی دارد.
اگر مسير پرپيچ‌وخم است و سالکان راه نيز قابليت‌های متفاوت دارند، اين‌جا است که بايد در معرفی راه اهتمام لازم را داشت و با مطالعات و مراجعات مکرر، بيراهه‌ها را برشمرد و راه‌های سهل‌الحصول را توصيف و تبيين نمود. رسالتی که مربيان دينی و معلمان مسير الهی بر دوش داشته و دايم بايد بدان اهتمام داشته باشند.
با توجه به نکته‌ي يادشده، از يک‌سو چون مخاطبان تعليم و تربيت و متربيان با هم متفاوت‌اند و اين سيکل و جريان نيز ادامه دارد، يعنی مرتّباً آدم‌های متفاوتی به سابقين اضافه مي‌شوند، واضح است که نسخه‌ي همسان، واحد، فراگير و ثابت تربيتی، همه‌ي ابعاد وجودی اين انسان‌های مختلف را پوشش نمي‌دهد (در عين حال که وجوه مشترکی سبب مي‌شود که همه‌ي آن‌ها را در مقابل ساير موجودات، «انسان» بناميم و نسخه‌های مشترک تربيتی نيز برای اين ابعاد وجود دارد) و حدّاقل در حيطه‌هايي که تفاوت‌ها جدی مي‌باشد، به نسخه‌های تربيتی و آموزشی متفاوت و جدّی نياز است. از اين رو توليد جديد در اين رابطه موضوعيّت دارد.
از سوی ديگر مربّيان و آموزش‌دهندگان هم متفاوت‌اند و از اين رو تجويزها و نسخه‌ها نيز همسان نمي‌باشند و چون مدّعيان ميدان‌داری در موضوع آموزش و پرورش زياد و در حال تزايدند، در نتيجه به ديدگاه‌های مختلف تعليم و تربيتی مي‌رسيم.
اگر نسخه‌های موجود در موضوع تعليم و تربيت را به دو دسته‌ي «آسماني، خدايی، دينی» و «زمينی، بشری، عرفی» تقسيم کنيم، حتّی نسخه‌های تربيتی همه‌ي اديان توحيدی نيز يکسان و کاملاً مثل هم نيستند و گر نه نياز به طرح دينی جديد نبود. از اين رو ما مسلمانان در عين اعتقاد به نبوّت پيامبران پيشين، شريعت و فرامين و پيام‌های آسمانی آن‌ها را برای تبعيّت کافی و مجاز نمي‌دانيم. و اگر پيامبران مانند پزشکانی به درمان ديگران مي‌پرداختند، ما حاذق‌ترين و پوياترين پزشک معالج را پيامبر خدا، حضرت محمّد(ص) ديده و به مکتب او سرسپرده‌ايم.
با اين نگاه هم از ناحيه‌ي مربّيان و هم از ناحيه‌ي متربّيان به تعليم و تربيت متفاوت و متعدّد مي‌رسيم، که لاجرم بايد دست‌كم متناسب با نيازهای زمانی و مکانی بهترين پاسخ‌ها را توصيف، تحليل، تأويل و در نهايت به‌کارگيريم، که طیّ اين مسير مطالعات دقيق‌تر و وسيع‌تر مي‌طلبد.

۴) نهايتاً به نکات فوق مسأله‌ي مهمّ ديگری نيز مي‌توان افزود و آن تعدّد روش‌های آموزشی و پرورشی است. به عبارت ديگر، اگر تحوّلات در موادّ آموزشي و محتوای تربيتی نيز نبود، به دليل ديگری در اصل مي‌بايست مجدّداً از تعليم و تربيت سخن گفت و آن نکته اين است که، روش‌ها، شيوه‌ها، الگوها و مدل‌های مربوط به ارايه‌ي آموزش و پرورش و تعليم و تعلّم ثابت نيستند و چه‌بسا روش‌های سابق برای ايجاد تحوّل فکری و قلبی مساعد تشخيص داده نشده و روش‌های جديد تربيتی پيشنهاد گردند، که جامع‌تر و مؤثّرترند.
در اين رابطه مثال مناسب، ديدگاه امام خمينی در مقدّمه‌ي کتاب «شرح حديث جنود عقل و جهل» (۱۳۷۸) است که در زمينه‌ي مسايل اخلاقی بر اين باورند که،
«اولاً: مقصد قرآن و حديث تصفيه‌ي عقول و تزکيه‌ي نفوس است برای حاصل‌شدن مقصد اعلای توحيد. غالباً شرّاح احاديث شريفه و مفسّرين قرآن کريم اين نکته را مورد نظر قرار ندادند و حتّی علمای اخلاق هم که تدوين اين علم کردند يا به طريق علمی، فلسفی بحث کردند، مثل کتاب طهاره الأعراق (ابن‌مسکويه) و اخلاق ناصری (خواجه‌ نصير) و إحياء‌ العلوم (غزالی). اين نحو تأليف علمی را در تصفيه‌ي اخلاق و تهذيب باطن تأثير به‌سزا نيست، اگر نگوييم اصلاً و رأساً نيست. ثانياً: کتاب اخلاق، موعظه‌ي کتبيّه بايد باشد و خود معالجه کند دردها و عيب‌ها را، نه آن‌که راه علاج نشان دهد. کتاب اخلاق آن است‌که به مطالعه‌ي آن، نفس قاسی، نرم و غيرمهذّب، مهذّب و ظلمانی، نورانی شود. و آن به آن است که عالم در ضمن راهنمايي، راهبر و در ضمن ارايه‌ي علاج، معالج باشد و کتاب خود، دوای درد باشد، نه نسخه‌ي دوانما».
و در آخر ضمن مشکوک تلقّی‌نمودن بعضی از منابع در نسخه‌بودن، سبک کتاب «شرح حديث جنود عقل و جهل» را بدين نحو پيشنهاد مي‌کنند:
«نويسنده راه نوشتن کتاب اخلاق را بازکردم که اگر عالمی نويسنده و قادر بر تقرير و تحرير پيدا شد، اين طرز بنويسد».
حاصل آن‌که، بايد باز هم از تعليم و تربيـت گفت، زيرا ممکن است شيوه‌های سابق پاسخگوی نيازهای واقعی تعليم و تربيت نباشد، خصوصاً تغييرات سابق (در زمان، مکان و افراد) نيز بدان منضم گردد، نياز به طرح بحث جديد در مسأله، کاملاً موضوعيّت مي‌يابد.
با توجّه به دلايل چهارگانه‌ي يادشده، مي‌توان ادّعا نمود که، گرچه ممکن است مباحث تعليم و تربيتی سمت و سوی مطالب تکراری و خسته‌کننده را نيز پيدا کند، در عين حال ماهيّت موضوع از جهات عديده، استعداد و قابليّت آن را دارد که از جهت نظری مورد توجّه مجدّد و تازه قرار گرفته و به محصولات بديع و اکتشافی نيز بينجامد، و يا اگر قرار است تکراری هم باشد، بر روی نکاتی باشد که تکرار آن‌ها آثار سازنده و مثبت تعليم و تربيتی دارد و به اصطلاح نگاه به موضوع «راهبردی» باشد.
پس از اين طرح بحث کوتاه، در مقالات آينده هم به مباحث نظری قابل‌توجّه و درخورمطالعه پرداخته مي‌شود و هم از غايات کاربردی و عملی و ملموس تعليم و تربيتی غفلت نخواهد شد.

مقاله‌ي اوّل با عنوان «تربيت در اسلام؛ آزمون يك فرضيّه: اسلام مدافع تربيت اجتماعي سازنده است»، پيش از اين در فصلنامه‌ي علمي- تخصّصي مصباح (ويژه‌نامه‌ي تعليم و تربيت اسلامي2، نشريه‌ي دانشكده و پژوهشكده‌ي علوم انساني دانشگاه امام حسين(ع)، ش ۵۰: فروردين و ارديبهشت‌ماه ۱۳۸۳) به چاپ رسيده و منتشر شده است.
مقاله‌ي دوّم با عنوان «تربيت در قرآن»، مكتوب دو جلسه سخنراني ارايه‌شده براي مربّيان پرورشي آموزش و پرورش منطقه‌ی ۸ تهران در ارديبهشت‌ماه ۱۳۸۰ مي‌باشد.
سوّمين مقاله با نام «احياي روش‌هاي آموزشي و تربيتي با تأكيد بر كتاب و سنّت» منتخب براي ارايه و چاپ در بيستمين كنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي (مجمع جهاني تقريب مذاهب‌ اسلامي: ۱۳۸۶) بوده‌است.
مقاله‌ي چهارم «تعليم و تربيت در سيره‌ي پيامبر(ص)» نام دارد كه قبلاً در فصلنامه‌ي فرهنگيان بسيجي (نشريه‌ي سازمان بسيج فرهنگيان، سال چهارم، ش ۱۰: زمستان ۱۳۸۵) به چاپ رسيده و انتشار يافته است.
مقاله‌ي پنجم با عنوان «دلالت‌هايي از سنّت و سيره‌ي نبوی در روش‌ها و الگوهاي آموزشی» منتخب براي سخنراني و چاپ در نخستين همايش بين‌المللي سيماي پيامبر اعظم(ص) و برنامه‌هاي درسي (وزارت آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامه‌ريزي آموزشي، ارديبهشت ۱۳۸۶) مي‌باشد.
ششمين نوشتار تحت عنوان «جلوه‌هاي تربيتي قيام عاشورا» پيش‌تر در مجموعه مقالات همايش امام حسين(ع) (ج ۱۰: تعاليم اخلاقي و عرفاني امام حسين، مركز چاپ و نشر مجمع جهاني اهل بيت(ع) و نشر شاهد: اسفندماه ۱۳۸۱) به چاپ رسيده و منتشر شده است.
مقاله‌ي هفتم با نام «آسيب‏شناسي تربيت ديني‏ از نگاه امام محمّد غزّالي‏» قبلاً در مجموعه مقالات همايش آسيب‌شناسی تربيت دينی در آموزش و پرورش (ج ۱، وزارت آموزش و پرورش و جهاد دانشگاهي، موسّسه فرهنگی و انتشاراتي محراب قلم: دی‌ماه ۱۳۸۰) به چاپ رسيده و انتشار يافته است.
هشتمين مقاله‌ي اثر حاضر «مربّيان از نگاهي ديگر» نام دارد كه براي اوّلين‌بار انتشار مي‌يابد.
نهمين نوشتار با نام «تأثير آموزش و پرورش در تحقّق جامعه‌ي مدني و نظام مردم‌سالاري ديني» پيش از اين در مجموعه مقالات همايش ملّی مهندسی اصلاحات در آموزش و پرورش (ج ۲، انتشارات پژوهشکده‌ي تعليم و تربيت، وزارت آموزش و پرورش: ۱۳۸۳) به چاپ رسيده و منتشر گرديده است.
دهمين نوشتار با عنوان «بحثي در تربيت اجتماعي» براي اوّلين‌‌‌بار منتشر مي‌گردد.
آخرين مكتوب اثر حاضر «نقد و نظري بر كتاب دين و برنامه‌ي درسي» (اثر دكتر حسن ملكي) مي‌باشد كه قبلاً در روزنامه‌ي جوان (۱۳۸۳/۱/۲۶) به چاپ رسيده و منتشر شده است.

مؤلّف نوشتار حاضر از آن‌جا كه مطالب ارايه‌شده را از جهت شكل و محتوا بي‏نقص نمي‏داند، از راهنمايي‏ها و تذكّرات همه‌ي انديشمندان استقبال نموده و پيشاپيش از نقّادان مطالب صميمانه تشكّر و سپاسگذاري مي‏نمايد.